هیچ وقت نشد بهت بگم دنیایی که تو رو داره، دنیای منه.
نشد که بگم حرف های اسمت، الفبای منه.
آره نشد که بگم رد پاهات روزمین، عبادتگاه منه.
نشد اما ازتو گفتن، به خدا کار منه.
پشت به هر چی که گذشته است،همه حال منه.
تب تو داشتن وکوه غم نداشتنت! توبگو پس من کجا نفسی از تو باخدابگویم؟!
در من از خرمن تو،جان جهان، خواسته ای جز تو نباشد.همه ی من تو شده، من بی خودچو شده ، سایه ای از توشده،من به دنبال تو و تو به همراه منی.
اما
نشد یک بار بگم گوش کنی،همه جا فاش کنی...
که جهاندار تویی، خبر این هست که دلدار تویی...
باید این قائله را ختم کند به نفس هایی که پراز عطر شماست.
اگه تقدیر بفهمه تو بفهمی وهمه عالم وآدم ، دلم نزد شماست.
#علیرضااشرفی_مهابادی
مرگ...
برچسب : نویسنده : saminmahabadian بازدید : 89